آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

هستی من

بدون عنوان

دخملی من به اب بازی خیلی علاقه داره دیروز باباجون عصری داشت ایونو تمیز میکرد ،منم بهش کمک میکردم البته دخملی بغلم بود رفتیم تا چایی اماده کنیم بیاییم که یک لحظه ایلینو گذاشتم زمین تاچایی رو اماده کنم که بدو رفته بودسر شیر اب تمام لباساشو ابی و گلی کرده بود هی تو اب دست میزد و برای خودش کیف میکرد یه لحظه رفتم دیدم تمام لباساش ابیه ویکبار دیگه که بابایی کارشو تموم کرده بود و داشت تلویزیون نگاه میکرد دخملی رفته تو سطل کمی اب بود برداشته بود رو سرش ریخته بود و با دستش با ابهایی که رو زمین ریخته شده بود بازی میکردبابایی هم بهمون قول داده تا رسیدن ماه رمضون یکبار بریم کنار دریا تا دخملی تا هروقت میخواد با اب بازی کنه تقدیم ب...
30 خرداد 1391

بدون عنوان

 مهدی بیا که عید اعظم پیمبر است / این بعثت محمد و تبریک حیدر است در اهتزار پرچم قرآن هل اتی / تا موسم ظهور بدستان رهبر است . . . عید مبعث مبارک   ...
28 خرداد 1391

بدون عنوان

عزیز دلم خوبی مامانی می خوام از چند روزی که برات ننوشتم بگم جمعه که طبق معمول رفتیم خونه عزیزجون عمه جون هم به تازگی رسیده بود و قرار بود بریم پارک و جایی که بالاخره رفتیم پارک اونجا با امیر کوچولو بازی میکردین هر از گاهی هم سربه سر هم میگذاشتین و دعوا میکردین اونجا به صورت اتفاقی بابایی دوست قدیمیشو دیده بود و باهاش حرف میزد دخملی هم کناراونا بود باهم رفتن سمت حوض و پاهای دخملی رو انداخته بودن تو حوض و نازگلم که به اب علاقه داره دست و پا میزد و برای خودش کیف میکرد  حدود یه ساعتی هم اونجا خوابیدی هوای اونجا که خوب بود راحت خوابیده بودی بعدا از اونجا برگشتیم خونه عزیزجون اونجا باباجون یک لگن اب برات اورد دخملیرو گذاشت تو...
28 خرداد 1391

دویدم و دویدم

دویدم ودویدم به یک سؤال رسیدم   کیه که توی دنیا ماهی می ده به دریا؟   برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟   به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز می ده   به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده   جواب تو آسونه خدای مهربونه   هر بچه ای می دونه ...
28 خرداد 1391

بدون عنوان

شیطنتهای ایلین ١.همسایه مامان اینا پسرشون یه جوجه خریده بود اونو تو حیاط مامان جون نگه میداشت هر از گاهی هم درمیاورد بیرونو میگردون دخملی ماه هم خیلی خوشش اومده بود ومیخواست تو دستش بگیره و  باهاش بازی کنه جوجه رو از قوطی دراوردیمو دخملی هم برای خودش کیفی میکرد ومیخواست منم دنبال جوجه بدوم بالاخره رضایت داد بشینیم جوجه هم که دید نشستیم بدو اومد رو پام فکر کنید رو یکی پام ایلین و رو یکی جوجه کوچولو بود ایلینم داشت کیف میکرد من چندشم میشد این دختره هم اصلا نه ترسی نه... میگفتیم ایلین نازش کن با دستش ناز میکرد یه دفعه گردنشو با دستش گرفت و بالا و پایین میبرد حیونکی جوجه ،بالاخره از دستش رها کردیم دوباره از یه طرف بالش گرفت ...
24 خرداد 1391

اوف شدن دخملی

دیروز داشتی با عروسکات بازی میکردی منم خواستم لباساتو عوض کنم که از کشو لباس برداشتم تا دخملی کشوهارو دید چطور بازش میکنم شروع کردن به باز کردن با اونها البته بازش میکرد بعد ولش میکرداما دیروز تا اخرش بازش کرد ولی یهویی که ولش کرد دستش لاش موند و صدای دخملی دراومد دستش اوف شدقربونش برم اصلا از رو هم نمیرفت باز بعد از چند دقیقه ای شروع به بازیگوشی کرد     ...
23 خرداد 1391

بدون عنوان

زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را می بینند بر می دارند و نشانه می روند درست به سمت خودت !!! این است رسم دنیای امروز ما ...!  زلال باش ... فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست. ...
23 خرداد 1391

بدون عنوان

  دیروز موقع برگشتن به خونه دخملی رو گذاشتم رو صندلیو عروسکاشم دادم به دستش که مشغول بشه تا من بتونم  ماشینروبرونم چشمتون روزبد نبینه از وقتی که حرکت کردم شروع کرد به گریه کردن اصلا توجاش نمینشست اعصابم خراب شده بود دست اخر بغلش کردم ورو پام نشوندم وبا یه دست دیگه روندم خدا خدا میکردم که پلیس و افسری منو نبینه کمی مونده بود به خونه برسیم که ماشین پلیسو دیدم گفتم فاتحه ام خونده است والان جریمه ام میکنه که به خیر گذشت فکر کنم ندید یا به روش نیاورد   نمی دونم باهاش چیکار کنم یه جا نمیشینه بچه مردم تو صندلیشون میشین و به بیرن نگاه میکنم این هم از دخملی ما البته با این همه شلوغی...
22 خرداد 1391

ماست خوردن دخملی

دیشب دخملیم میلی به شام خوردن نداشت و فقط نون خالی میخورد و هر از گاهی هم به اطراف پرت میکرد اوردم براش ماست بدم که قربونش برم یه قاشق از ماست میخورد و یه تکه نون تو دهونش میذاشت البته میخواستم با نون بدم که خودش می خورد فقط وقتی با قاشق میدادم میخورد که نونشو خودش میگذاشت از الان دخملیم میخواد مستقل بشه قربونش برم ...
22 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد